یادت می آید آن روزهای دور
آن روزهای سرد
آن روزهایی که سردی باغ ارم
گم میشد در گرمی دستهای به هم گره خورده مان
یادت می آید مرا می گفتی که:
آرام چشمانت آرامم میکند.
چه خوب است این روزها نیستی
چه خوب است که نیستی
نیستی ببینی چشمانم همرنگ غروب شده
نیستی ببینی چشم به راه در هم شکستن و
گوش به زنگ از هم گسستنم
اما میدانی
باید بمانم
به همین سادگی.....
قربون این دل فاطی جونم که میگیره.بلند میشم تو این سرما میام سمتت هاااااا.
ولی احساست و خیلی قشنگ بیان کردی.مرسی.
قربانت یاسی جون .آره والا هی میگیره هی ول میکنه
الهی قربونت برم فاطی جونم
الهی که خدا غم رو از رو دلت برداره خوشگلم بدجور می فهمم چه حالی داری وقتی میگی باید بمانم... به همین سادگی...
این ترانه منو یاد خاطراتی میندازه که خوبن
خدا نکنه.آره غم که واسه همه هست. خوبیش اینه که زود دود میشه میره
فاطی جونممممممم کجاییی دخمل
هستیم در خدمته شما .بوووووس