وقتی بودنش،آرام آرام ، می میرد
دیگر
شکستنش هم صدا ندارد،
آری!
این بودن است که می میرد
او را
در عرش چال خواهم کرد
شاید...
وقتی این آیکون رو میذاری قشنگ میدونم چه حسی داری.بدتر از خودمی خووو،عزیزوووووووم....
فاطی ترسناک شد یهویی اما بدون بودن با تو معنا پیدا می کنه.
نصف شب میای،همه جا تاریک ،بی سروصدا اینجا هم که صحبت از مرگ و چال کردن و این حرفا ،هرکس دیگه ای هم که جای تو بود می ترسید....هرچند رووح را با ترس کاری نیست
تو اینقد دل نازک هستی که حتی اگر ترک هم برداره همه عالم و آدم متوجه میشن. ...نبینم ترک خورردن دلت رو چه برسه به شکستنش عزیزم.
غمناک بود
"غم نیز چون شادی برای خود خدایی،عالمی داردپس زنده باشد مثل شادی، غم..."چه کنیم طراوت جان ما هم گاهی وقتا با این غم حال می کنیم....
بودن یا نبودن.....خیلی سخته وقتی در بودن بمیری.......
خیلی یاسی...خیلی سخته...
وقتی این آیکون رو میذاری قشنگ میدونم چه حسی داری.بدتر از خودمی خووو،عزیزوووووووم....
فاطی ترسناک شد یهویی اما بدون بودن با تو معنا پیدا می کنه.
نصف شب میای،همه جا تاریک ،بی سروصدا اینجا هم که صحبت از مرگ و چال کردن و این حرفا ،هرکس دیگه ای هم که جای تو بود می ترسید....هرچند رووح را با ترس کاری نیست
تو اینقد دل نازک هستی که حتی اگر ترک هم برداره همه عالم و آدم متوجه میشن.
.
.
.
نبینم ترک خورردن دلت رو چه برسه به شکستنش عزیزم.
غمناک بود
"غم نیز چون شادی برای خود خدایی،عالمی دارد
پس زنده باشد مثل شادی، غم..."
چه کنیم طراوت جان ما هم گاهی وقتا با این غم حال می کنیم....
بودن یا نبودن.....
خیلی سخته وقتی در بودن بمیری.......
خیلی یاسی...خیلی سخته...