بیاور باده مستم کن...

شبی روشن


شبی سرشار از هستی


شبی پتیاره ، بی پرده


شبی مست و شبی شیرین


شبی حیرانِ از باده


شبی تا صبح آواره


شبی از عشق آغشته


شبی از دست من رسته

.

.

.

رها گشتم در آغوشش


میان دست و بازویش


اسیر بوسه هایم شد


سر ودست و تن رویش...

.

.

.

چه پر لذت گناهی بود


به روی سینه اش من تنگ خوابیدم


ولی افسوس و صد افسوس


برامد صبح تاریکی


و گم شد قد وبالایش


میان حسرت چشمان بی تابم

.

.

.

و اما تو...


بیاور باده مستم کن


برای یک شب دیگر


شبی روشن


شبی سرشار از هستی


شبی پتیاره بی پرده.....



نظرات 4 + ارسال نظر
قیچی سه‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:38 ب.ظ

خیلی زیبا بوود و من البته دوست دارم تعبیر زمینی برای خودم از این شعر داشته باشم. دلیلشم نمی دونم چرا؟

چه تعبیر زمینی،چه هوایی،چه مادی و چه معنوی، درکش لذت داره ولذتی که هیچوقت فراموش نمیشه....

قیچی شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 08:32 ب.ظ

آباجی کجایی؟
بیو بنویس آمو

آمو گرفتار بچه و زندگی شدیم جا موندیم از دوستان....

یاسی سه‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 08:25 ب.ظ http://cashcool.blogsky.com/

سلام فاطی.خوبی؟ای شاعر بزرگوار یه وقتی واسه ما بذار ببینیمت گلم.

کاش بشه دوباره ببینمت یاسی

طراوت پنج‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 04:08 ب.ظ http://nabeghehaye89.blogsky.com

بَ بَ به به

عزیزم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد