بی آغاز...بی انجام...

خسته ات کرده ام ،میدانم...


سالهاست ،تو را پیموده ام


سالهاست تمامِ ناتمام تو را پیموده ام


پی در پی،


راه به راه،


سحرگاه،


شامگاه...


من همه ی تو را میشناسم


و تو همه ی خیال من را


تحمل کن این تقدیر بی سر و پا را


خسته ای،میدانم،اما تحمل کن....



پ.ن:چقد دلم برا اینجا و بچه ها تنگ شده بوود .خیلی زیاد .وبالاخره این ماه مبارک تمام شد و نت ما سروسامون گرفت.عید گذشته ی دوستان هم مبارک .