اگر از پا فتادم ،چون عصا دست مرا دیوار می گیرد...

شاید دیوار برای خیلی ها یادآور فراق و جدایی و این حرفها باشد،اما برای من دیوار متفاوت است از این معانی. 

 

دیوار را دوست دارم چون زمانی تکیه گاه بود برای دستان خسته ام. 

 

دیوار را دوست دارم چون امید راه رفتن به من می داد آن زمان که پاهایم توان راه رفتن نداشتند. 

 

منتظر بودن و منتظر ماندن سخت است،یادش بخیر، لحظات انتظارم را دیدنی روی دیوار نقاشی میکشیدم. 

 

دیوار را دوست دارم چون امید ماندن به من می داد....   

 

واکنون دیوار وجودم را باید محکم بنا کنم تا تکیه گاهی باشد برای دستانی کوچک... 

 

دیوار وجودم را باید عاشقانه بنا کنم برای برخواستنشان، برای بودنشان،برای ماندنشان....

  

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
افسانه دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:30 ب.ظ http://gtale.blogsky.com/

سلام مهربان من

شب که میرسد

کتاب دلم را ورق میزنم

و روزهای بی تو بودن را شماره می کنم

ای کاش مثل قاصدک بودی

و احوال دلم را می پرسیدی

سلااام خانووم .چطوری؟ احوالت؟

دلم تنگت بووداا.بوووس

یاسی دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:24 ب.ظ

الهی فدات شم فاطی جونم.تبریک میگم با تمام وجودم .ایشالا همیشه با حرفای قشنگت به روز باشی.دست و دیوار ....خیلی زیباست.
1دنیا تبریک 1دنیا خوشحالی

خدا نکنه یاسی جوون.سلامت باشی .
خیلی خوبه که دوستایی مثه شما دارم.مهربوون ،صمیمی، دوست داشتنی و با محبت

belladona سه‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:06 ق.ظ

ای جونم فاطی جونم خوبی خوشگلم؟ الهی قربونت برم دختره ی عسل که با کلماتت میری تو میوکارد بطن چپ آدم! میری تو نورون نورون اعصاب آدم میری تو سلول سلول وجود آدم نه اون کمه میری تو تار و پود روح آدم! دیگه تنم به تنت خورد شاعر شدم
خیلی خوشحالم اینجا رو می بینم اینکه بی بهونه می تونم بیام سرک بکشم از رو دیوار دلت ببینم اون تو چه خبره اصلا یه حالی میده نمی دونی بووووووووووووووووووس

ای من قربونه میوکاردت،نورونت ،اصن همه وجودت عزیزم .بوووووس
وای بلادونا چهرت حک شده تو این مخه تعطیلم به خدا.

اون درخواستت هم عملی میکنم به زودی جیگر، بذا یه بهونه ای ،پستی ،مُستی ،چیزی پیش بیاد چَشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد