از همدردی تا انکار احساس...

چن وقت پیش که شیراز بودیم،محمد داشت دوچرخه بازی میکرد که پاش گیر کرد تو این زنجیر منجیرای دوچرخه و زخمی شد.شروع کرد به گریه کردن،هرچی بهش می گفتم:چیزی نشده که یه خراشه کوچیکه ،خوب میشه.اصن هیییییچ ،صدای گریه ش بلند تر میشد.بهش گفتم :فک نکنم اینطوری که گریه میکنی درد داشته باشه ها.بیا یه چسب زخم میزنم روش خوب میشه.و این کار هم هیچ افاقه ای نکرد و این بچه هوارهایش و دادو بیدادهایش همچنان ادامه داشت. 

 

یادم به بچگی های خودم افتاد.نسشتم کنارش وگفتم: تقریبن اندازه ی تو بودم، یه روزانگشت دستم با درِکمپوت برید،انگشتمو بهش نشون دادم گفتم:نیگا هنوز جای زخمش مونده. 

گفت:درد داشت؟ 

 

گفتم: خییییلی. 

 

گفت: مامان جون چسب زخم زد برات؟ 

 

گفتم: نه ،کسی خونه نبوود. 

 

گفت: پس چیکار کردی؟ 

 

گفتم:رفتم دستمو شستم.یه کم گریه کردم.بعد رفتم تو حیاط بازی کردم. 

 

گفت:خوب شد الان من تنها نیستماا. 

 

گفتم:آره خوش به حالت. 

 

با کناره آستینش صورتش و اشکاشو پاک کرد و شروع کرد به دوچرخه بازی. 

یعنی مثه معجزه بوود .یه دفه آرووم شد. 

 

 ......... 

 

همدردی کردن با دیگران کار ساده ای نیست ،گاهی دوس داریم  کمک کنیم به اطرافیان و دوستان  ،غافل از اینکه داریم گند میزنیم به سر تا پای طرف با حرفاموون. 

شروع می کنیم به سخنرانی کردن ،چقدم به خودمون می بالیم که موثر واقع شدیم،در صورتی که جز انکار احساسات طرف چیزی بهش تحویل نمیدیم... 

  

 

پ.ن:وای یعنی این صدا عشقه ،عشق...

بهترین هدیه

 

 

   

 

 

  

 

دو دسته گل نرگس، بهترین هدیه ای که به عمرم گرفتم.یعنی از دیشب تا حالا همچنان ذوق مرگم.بوی عطرش خونه رو پر کرده .حیف نمیشه اینجا بوی عطرش رو به نمایش بذارم ...

 

سوگواری رنگین!

آن روز دلگیر به خانه آمدم، 

 

بیچاره در خود دست و پا میزد ، 

 

انگار او را رهیدنی در کار نبود.

   

 دل،یکدله است و همه عالم هزل.... 

 

شرمنده میشوی، 

 

از دلت، 

 

از لحظه هایت، 

 

از خودت، 

 

 اینجاست که دل، 

 

دلگیر می شود...  

 

 

پ.ن:از بچگی این آهنگ رو دوس داشتم.برو تو مایه های هفت ،هشت سالگی.سفر که میرفتیم شب که همه میخوابیدن بابام این آهنگو تو ماشین میذاشت.خیلی خاطره سازه برام....

پژواک

دیوانگی طلیعه ی عقلی ست کهنه کار، 

 

عقلی که، 

 

عاقلانش از یاد برده اند... 

 

عقلی که بازتاب جنونی مقدّس است.  

 

"گر در سرا کس است، 

 

یک حرف هم بس است."

  

 

واسونَک..

واسونک، شعرِ محلی شیرازیه که در مراسمه عروسی بخصوص اگه سنتی باشه مهمان ها برا عروس و داماد میخونن.

 

جِنگه،جِنگه ساز میاد از بالای شیراز میاد..... 

 

بشنوید، با صدای محمد نوری